همشهری آنلاین- علیالله سلیمی: رمان«روزگار خوش» اثری با پس زمینه های تاریخی است که وقایع آن به تحولات اجتماعی در ایران معاصر می پردازد و به نوعی ریشه های انقلاب اسلامی در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی را در قالب روایت داستانی می کاود و خواننده را به سال های نه چندان دور در محله های قدیم تهران می برد. این رمان از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده و نویسنده آن، «مهدی خلیلی» میگوید تمام رخدادهای انقلاب از زمان رضاخان تا دو سال بعد از انقلاب اسلامی در رمان او روایت میشود؛ از طریق روایت سرنوشت خانواده یک روحانی در یکی از محلهها تهران. با این نویسنده درباره رمان«روزگار خوش» گفت وگو کرده ایم.
- چرا و چه زمانی تصمیم به نوشتن رمان«روزگار خوش» گرفتید؟
دغدغه نوشتن چنین رمانی را از دهه 60 و اوایل 70 داشتم. طرح رمان را هم در دهه 70 نوشتم و از همان زمان شروع به فیشبرداری کردم. در آن زمان در نشریهای که ویژه ایرانیان خارج از کشور بود درباره محلهها تهران مینوشتم و کارم تهرانشناسی بود. کار بر روی محلهها تهران و شناخت کسانی که در این محلهها زندگی میکردند و در حوادث انقلاب نقش داشتند باعث شد به نوشتن رمانی با محوریت تاثیر افراد محلههای مختلف تهران در انقلاب فکر کنم. برای این کار به مجموعه گنجینه کتابخانه دانشگاه تهران و شورای اسلامی سر میزدم و یادداشت برداری میکردم. شغلم در آن زمان فرهنگی نبود اما ارتباطم را با فعالیتهای فرهنگی را حفظ میکردم و هنوز هم به همین شکل است. مثل شرکت میزگردی در روزنامه کیهان که هنوز هم ادامه دارد و آن زمان افراد زیادی چون سیدمهدی شجاعی، میثاق امیرفجر و سیدحسن حسینی، راضیه تجار، فیروز زنوزی جلالی و... در آن شرکت میکردند و موضوع شاخصهای فرهنگی آن زمان بود.
- پس محلههای قدیم تهران و آدمهایش نقش پررنگی در روزگار خوش دارند.
بله. معتقدم تهران به عنوان پایتخت نقش مهمی در وقوع انقلاب داشته است و در زمینه ادبیات از نقش محلهها و آدمهایش غفلت شده است. نه اینکه شهرهای دیگر سهیم نبودند. درباره آن شهرها هم میتوان نوشت اما درباره تهران کم کار شد. خیلی از محلهها تهران سرمنشا انقلاب بودهاند. شخصیتهای زیادی متولد شده خیابان ری و عودلاجان و بازار بودند که از شاخصهای انقلاباند. پیشزمینه علاقه به انقلاب و فعالیتهای انقلابی در همین محلهها شکل گرفت. اما هیچکدام در رمانها نیامدهاند. از سیاسیها مانند مدرس و کاشانی تا فرهنگی هنریهایی که تعدادشان خیلی زیاد است. من حتی طیب را آوردهام، زنده و حی و حاضر و از آن جوانمردیای نوشتهام که همیشه میگویند داشته و حداقل من ندیدم در رمان دیگری آمده باشد.
درباره ماجراهای رمان«روزگار خوش» بگویید.
سرگذشت خانوادهای است در یکی از محلهها اصیل تهران. خانواده روحانی مرحوم سیدحسن تهرانی. تمام جریان برمیگردد به این روحانی و دخترش مرضیه سادات. روحانی فوت میشود، درزمانی که قاجار میرود و رضاهشاه آمده است و روحانیت مبارز را میگوید و حجاب را ممنوع کرده و... .
- چرا خانواده یک روحانی را انتخاب کردهاید؟
تمام هموغم من بود که جریانشناسی انقلاب را در این رمان داشته باشم. جریانهای مختلفی که آمدند و رفتند و تنها جریان مرتبط با روحانیت ماند چراکه انقلاب ما اصیل است و اصالت در روحانیت. تمام جریانهای مبارزاتی که در زمان شاه و بعد از شاه بالا آمدند و رشد کردند، اگر نخواستند این شاخص را که روحانیت است به عنوان شاخص اصلی در نظر بگیرند به انحراف رفتند. چه بخواهیم و چه نخواهیم روحانیت والا و معتبر است.
- سرنوشت این خانواده پس از فوت سیدحسن چه میشود؟
یک دختر به یادگار میماند از او به نام مرضیهسادات. مرضیه از ابتدا تا انتهای رمان هست؛ از نوجوانی که ازدواج میکند تا وقتی پیر میشود. تمام حوادث رمان در طی زندگی مرضیه میگذرد، در اوج وبا و بیکاری و قضایای بعد از جنگ جهانی اول که مرضیه با شخصی ازدواج میکند به نام میرزاآقا صفری. همسر او به خاطر کمک به فردی با گرایشات پیشهوری به زندان میافتد و اتفاقات متعددی در همین راستا رخ میدهد. برای نوشتن این بخش حتی تاریخچه ساخت تونل منجیل را هم بررسی کردم.
- رمان«روزگار خوش» کدام یک از فراز و فرودهای سیاسی انقلاب را بررسی میکند؟
تمام اتفاقات از زمان آمدن رضاهشاه تا 2 سال بعد از انقلاب؛ رضاخان، محمدرضا شاه، 15 خرداد 42، مبارزات انقلابی و درکل خط اصیل مبارزه که روحانیت است. تمام شخصیتها هم در محلهها تهران زندگی میکنند و خواننده خود را در دهه 30 میبیند.
- آیا شخصیتها برگرفته از دنیای واقعی هستند؟ خانواده روحانی داستان در واقعیت به همین شکل وجود داشتهاند؟
نه همه، اما برگرفته از شخصیتهای واقعی خانوادههای زیادی است که در همین تهران زندگی میکردند. هر شخصیت هم برگرفته از یک طیف فکری و طبقه و حزب است، کسی که در ماجرای 15 خرداد بازار شهید میشود و نماینده جریان 15 خرداد 42 است، شخصیتی که نماینده مبارزان طرفدار امام است که در جنگ هم اسیر میشود، شخصیتی نماینده جریان چپ و... همه هم زیر سایه مرضیه، دختر روحانی و سایه او در تمام صفحات رمان وجود دارد. این شخصیتها به وفور در تهران بودهاند و برای همین همهشان برای خواننده ملموس است و به راحتی همذاتپنداری میکنند. روزگار خوش سرگذشت نسلی است که انقلاب کرد و تا به حال به این صورت به او پرداخته نشده. نسلی در تهران و قلب ایران و چه بخواهیم و چه نخواهیم موثر بوده است.
نظر شما